پاسخ
برهان نظم، از براهین تجربی نیست، تجربی بودن برهان به این است که حد وسط (کبرای برهان) حکم یا قضیهای تجربی باشد. ولی حد وسط در برهان نظم، حکم یا قضیهای است عقلی، همین گونه که در درس قبل بیان گردید.
از نظر عقل، نظم غایی با آگاهی و اختیار ملازمه دارد. هر گاه در جهان طبیعت نظم غایی موجود است، تفسیر عقلانی، بدون قبول آفریدگاری دانا، توانا و انتخابگر، ممکن نیست. اگر در تقریر برهان نظم از روش تمثیل استفاده شده و از مصنوعات بشری (خانه، ماشین و غیره) مثال آورده میشود، نه بدان جهت که میخواهند تشبیه و تمثیل را مبنای برهان نظم قرار دهند، بلکه برای آن است که مثالهایی از حکم عقلی و بدیهی را یادآور شوند.
به عبارت دیگر، ویژگی بشری بودن، و تجربه پذیر بودن در مصنوعات بشری در برهان نظم خصوصیتی ندارد، ملاک و مناط این برهان همانا ملازمه عقلی میان نظم غایی و دخالت علم و اختیار است، خواه نظم غایی مصنوع بشری باشد، یا پدیدهای طبیعی، خواه چگونگی پیدایش آن قابل مشاهده و تجربه حسی باشد یا نباشد. هرگاه نظم غایی ملاک داوری خرد باشد، تمثیل نظم طبیعی به نظم بشری نه تنها خدشهای بر برهان وارد نمیسازد، بلکه مایه استواری آن میگردد، چرا که نظم طبیعی مصداق اقوی و اکمل نظم غایی است. در نتیجه حکم (وابستگی نظم به علم و اختیار) قطعیتر و روشنتر خواهد بود. این روش استدلال همان است که «قیاس اولویت» نام دارد. و مفاد آن این است که هر گاه حکمی در فرد و مصداق ضعیف یک ماهیت وجود داشته باشد، در فرد و مصداق قوی به طریق اولی وجود خواهد داشت. اگر آزردن پدر و مادر با گفتن کلمه اُف و مانند آن به آنها، نکوهیده است، آزردن آنان از طریق ناسزا گویی و کتک زدن به طریق اولی نکوهیده خواهد بود. به گفته کلودام هزاوی، طراح ماشین الکترونیکی:
«اگر برای ماشین حساب طراحی لازم است، چگونه ممکن است برای بدن انسان، با این همه خصوصیات فیزیکی و شیمیایی و زیستی، طراحی لازم نباشد»؟![1]
اشکال دوم
شاید بتوان پذیرفت که از طریق برهان نظم میشود مدبری الهی برای جهان اثبات کرد، ولی هرگز نخواهیم توانست از این طریق وجود آفریدگاری را ثابت کنیم که در ادیان آسمانی معرفی شده است. یعنی خداوندی که از نظر صفات جمال و جلال هیچ گونه نقصانی ندارد.
از یک معلول خاص تنها میتوانیم علتی را که قادر به ایجاد آن معلول است، استنتاج کنیم. بنابراین از یک جهان محدود و متناهی هرگز نمیتوانیم به آفرینندهای نامحدود و نامتناهی راه ببریم[2].
پاسخ
هر برهانی رسالت ویژهای دارد، رسالت برهان نظم بیش از این نیست که دیدگاه ماتریالیستها را ابطال نموده و ثابت کند جهان طبیعت، معلول و مخلوق است و براساس طرح و تدبیر آگاهانه و حکیمانه پدید آمده است. اما این که آفریدگار جهان از نظر کمالات وجودی متناهی است یا غیر متناهی، بسیط است یا مرکب، ماهیت دارد یا ندارد، صفاتش عین ذاتش میباشد یا زائد بر ذاتش و مانند آن، از برهان نظم به دست نمیآید.
«ارزش برهان نظم در این حد است که ما را تا مرز ماوراء الطبیعه سوق میدهد. این برهان همین قدر ثابت میکند که طبیعت، ماورایی دارد. اما این که آن ماوراء واجب است یا ممکن، حادث است یا قدیم، واحد است یا کثیر، محدود است یا نامحدود، علم و قدرتش متناهی است یا نامتناهی، از حدود این برهان خارج است. اینها مسائلی است که برعهده فلسفه الهی است که با براهین دیگری اثبات میکند».[3]
اشکال سوم
از نظم و اتقان جهان طبیعت نمیتوان به کمال علم و حکمت آفریدگار آن پی برد، زیرا احتمال دارد نظم کنونی پس از آزمون و خطاهای بسیار آفریدگار آن و پس از روزگاری طولانی پدید آمده باشد. ما اگر یک کشتی را ببینیم، در آغاز به هوشمندی و برجستگی سازنده آن حکم میکنیم، اما پس از آن که دانستیم او طرح خود را از دیگران اقتباش کرده است و آن طرح نیز پس از گذشت قرنها آزمون خطا به دست آمده است، اعجاب ما را نسبت به سازنده کشتی فرو خواهد کاست.[4]
پاسخ
اشکال یاد شده، ـ همچون اشکال پیشین ـ ناشی از درک نادرست رسالت برهان نظم است. هر گاه بپذیریم که برهان نظم بر وابستگی جهان طبیعت به جهان ماوراء طبیعت دلالت میکند و بر دخالت علم و اختیار در پیدایش نظم طبیعی گواهی میدهد، بر درستی برهان نظم مهر تأیید نهادهایم. این که آفریدگار جهان آیا کمالات خود را کسب کرده است یا بالذات آنها را دارد، در قلمرو رسالت برهان نظم نیست و باید از راههای دیگری بررسی شود.
اشکال چهارم
مبناهای برهان نظم این است که شباهت معلولها دلیل بر شباهت علتهاست، و چون معلولهای بشری بر فاعلهایی دانا و انتخابگر دلالت میکنند، معلولهای طبیعی نیز که از نظر نظم به معلولهای بشری شباهت دارند، بر فاعل یا فاعلهایی شبیه فاعلهای بشری دلالت میکنند. نتیجه این برهان اثبات آفریدگاری است برای جهان همانند فاعلهای بشری. حال اگر کسی خداوند را پیراسته از هر گونه مثل و مانندی بداند، نمیتواند نتیجه برهان نظم را بپذیرد. بنابراین برهان نظم، برهان عقلی و همگانی نخواهد بود.[5]
پاسخ
اولاً: برهان نظم مبتنی بر تمثیل و تشبیه نیست، و ثانیاً: تشبیه و تمثیل دو چیز به یکدیگر، بر مشابهت همه جانبه آن دو چیز دلالت نمیکند، بلکه تنها ویژگی مشترک میان مشبه و مشبه به ملاک و میزان است، مثلاً تشبیه انسان به شیر در ویژگی شجاعت است، و نه در دیگر خصوصیات شیر.
بنابراین، اگر از طریق مشابهت معلولهای طبیعی به معلولهای بشری، بر نیازمندی جهان به آفریدگاری دانا و مختار استدلال شود، آن چه مورد نظر است، همانا ویژگی دانایی و اختیار است، و نه دیگر صفات و ویژگیهای بشر، حتی سطح و میزان دانایی و اختیار انسان نیز مقصود نیست، بلکه تنها اصل دانایی و اختیار مورد نظر است. در این صورت برهان نظم با اصل پیراستگی آفریدگار جهان از مثل و مانند، هیچ گونه منافاتی ندارد.
اشکال پنجم
جهان طبیعت، بیش از آن که به یک کشتی یا خانه یا دیگر مصنوعات بشری شباهت داشته باشد، به یک موجود زنده چون حیوان و نبات شباهت دارد. بنابراین به جای آن که برای جهان علت و منشأیی بیرونی فرض کنیم. میتوانیم علت و منشأ آن را، هم چون مبدأ حیات حیوان و نبات، درونی بدانیم. در این صورت برهان نظم وجود ماوراء طبیعت را اثبات نخواهد کرد.
«من تصدیق میکنم که جهان را اجزاء دیگری هست که شباهت زیادی به ساختمان عالم دارد. این اجزاء، حیوانات و نباتاتاند. آشکار است که عالم به یک حیوان یا یک گیاه بیشتر شبیه است تا به یک ساعت یا یک ماشین بافندگی. بنابراین علتش به احتمال زیاد، به علت اولی شبیه است، پس میتوانیم استنباط کنیم که علت عالم چیزی شبیه یا نظیر زاد و ولد حیوانی یا رشد و نمو نباتی است».[6]
پاسخ
اولاً: تشبیه جهان طبیعت به حیوان و نبات اشکال منطقی دارد، زیرا حیوان و نبات، جزئی از عالم طبیعت است. حال یا باید کل جهان را به جزء آن تشبیه کنیم یا جزئی از جهان را به جزء دیگر که مباین با آن است، تشبیه نمائیم و یا جزئی از جهان را به خود آن جزء. هیچ یک از فرضهای یاد شده از نظر منطقی پذیرفته نیست. ولی تشبیه جهان به مصنوعادت بشری با چنین محذورهایی مواجه نیست.
ثانیاً: این که نظام جهان را نظامی دینامیکی و خود متحول بدانیم (و نه نظامی میکانیکی) نه با عقیده الهیون درباره ارتباط جهان با خداوند منافات دارد و نه پاسخگوی تفسیر عقلی نظم جهان است؛ زیرا میان نظم غایی و دخالت علم و اختیار در پیدایش و تدبیر آن نظم، ملازمه برقرار است. اگر چنین علم و اختیاری در درون جهان یافت نمیشود، چرا که حیوان و نبات چنین صفاتی را ندارند، باید برای جهان، مبدئی ماوراء طبیعی، دانا و مختار قائل شویم و این همان نتیجهای است که برهان نظم عهدهدار اثبات آن است.
اشکال ششم
در جهان طبیعت حوادثی رخ میدهد که برای موجودات دیگر زیانبار است، این حوادث همان شرور طبیعیاند. مانند زلزله و طوفانها. با وجود چنین پدیدههای ناهنجار چگونه میتوان طرح جهان را ناشی از عقلی سلیم و خیر اندیش دانست؟
«وقتی کسی طبیعت را مطالعه کند با همه اوصاف ناخوشایند آن، یعنی طوفانها و زلزلهها و منازعات یک قسمت طبیعت با قسمت دیگر، آیا میتواند نتیجه بگیرد که آن طرح ریزی از یک عقل سلیم و خوب ناشی شده است؟».[7]
پاسخ:
اولاً: اثبات همه صفات کمال خداوندی در محدوده برهان نظم نیست، و باید آنها را از راههای دیگری اثبات کرد.
ثانیاً: وجود شرور طبیعی با هیچ یک از صفات کمال الهی منافات ندارد. نه با توحید، و نه عدل و حکمت و نه دیگر صفات جمال و جلال خداوندی. این مطلب در بحثهای آینده به تفصیل بیان خواهد شد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اثبات وجود خدا، ص 166ـ170.
[2] . جان هیک، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، ص 64.
[3] . علل گرایش به مادیگرایی، ص 154.
[4] . کلیات فلسفه، ص 217.
[5] . همان، ص 217ـ218.
[6] . کلیات فلسفه، ص 218.
[7] . همان، ص 224.